موج سبز آزادی افتتاح شد

سایت موج سبز آزادی افتتاح شد. این سایت جدیدترین پایگاه اطلاع‌رسانی آخرین وقایع، رویدادها و دیدگاه‌ها درباره کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد است که از دیروز رسما کار خود را آغاز کرد. از همه علاقمندان به کمک رسانی در این سایت دعوت شده است که جدیدترین اخبار معتبر دریافتی خود را به آدرس زیر ارسال کنند.

info@mowjcamp.com

اعتماد اعلام کرد: احتمال بالای حضور خاتمی و موسوی در نمازجمعه تهران

روز يکشنبه پايگاه اطلاع رساني آيت الله هاشمي رفسنجاني اعلام کرد پس از قريب دو ماه غيبت قديمي ترين امام جمعه تهران در اين مراسم، وي جمعه هفته جاري در دانشگاه تهران حاضر خواهد شد تا نماز جمعه تهران را اقامه کند. ساعتي پس از اين خبر بود که صفحه فيس بوک ميرحسين موسوي از حضور بزرگان اصلاحات در اين مراسم خبر داد تا اخبار غيررسمي که از چند روز پيش در اين خصوص دهان به دهان مي گشت، تاييديه ضمني دريافت کند؛ خبري که در صورت صحت نه تنها پايان بخشيدن به هشت هفته غيبت هاشمي رفسنجاني از اين تريبون خواهد بود بلکه نخستين حضور ميرحسين موسوي و سيدمحمد خاتمي در يک مراسم عمومي و رسمي پس از برگزاري انتخابات پرحاشيه رياست جمهوري دهم محسوب مي شود چرا که سيدمحمد خاتمي پس از تصاويري که در روز راي گيري از وي منتشر شد، ديگر در مراسمي حاضر نشد و آخرين حضور ميرحسين موسوي بين مردم نيز به چند هفته پيش در جمع معترضان به نتيجه انتخابات در بهارستان بازمي گردد. البته خاتمي و موسوي در اين مدت با بيانيه هاي خود حضور در صحنه سياست را ادامه دادند تا به اين ترتيب لقب بزرگ ترين «سکوت پيشه» پس از انتخابات اخير به هاشمي رفسنجاني تعلق بگيرد. اگر چه هاشمي در اين مدت با خانواده هاي شهداي هفتم تير و خانواده زندانيان حوادث اخير و روز گذشته نيز با جمعي از طلاب ديدار کرد و منابع رسمي سخنان کوتاهي نيز از اين ملاقات منتشر کردند اما اين رويکرد از سوي شخصيتي که روزگاري مرد شماره دو سياست ايران خوانده مي شد وهم اکنون نيز رياست دو نهاد نظارتي مجمع تشخيص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبري را بر عهده دارد، از طرف محافل سياسي و رسانه يي به «سکوت» تعبير شد. وي در اين مدت از انتشار هر بيانيه و نامه تاييد انتخابات خودداري کرد تا تنها اظهارنظرش درباره انتخابات همان جمله کوتاه باشد؛ «هيچ وجدان بيداري از وضعيت موجود کشور راضي نيست.»

سکوت هاشمي رفسنجاني اما مورد توجه ويژه سه طيف قرار گرفت؛ حاميان، منتقدان و رسانه هاي خارجي. از شب مناظره 13 خرداد ماه بين محمود احمدي نژاد و ميرحسين موسوي که طي آن رئيس دولت نهم انتقادهاي چهار ساله را به اتهامات تبديل کرد و پس از چهار سال به ايما و اشاره سخن گفتن، صريح از وي و خانواده اش نام برد و اتهام هاي سنگيني را متوجه آنان کرد، دوربين هاي رسانه هاي خارجي روي هاشمي رفسنجاني زوم کردند تا واکنش مرد کهنه کار سياست را به اين سخنان ببينند. اين دوربين ها هنوز روي هاشمي متمرکزند چنان که غيبت و حضور وي در نماز جمعه ها به سوژه داغ روزنامه ها و تلويزيون ها تبديل شده است. اما توجه منتقدان وي که عمدتاً بين دولتمردان و هواداران راديکالش بود، پس از انتخابات به وي معطوف شد؛ اگر چه حمله به وي از برنامه هاي حاميان تندرو دولت نهم محسوب مي شود و اين طيف ترجيح مي دادند جايگاه وي در مجمع تشخيص مصلحت نظام و خبرگان رهبري، کارنامه مديريت هشت ساله اجرايي که به دوران سازندگي معروف است، رياست مجلس و نزديکي به بنيانگذار انقلاب و حضور در عرصه تصميم گيري هاي سرنوشت ساز 30 سال اخير را نبينند اما «سکوت» سياستمدار جناح راست براي گروهي که «حذف» وي را مي خواستند چندان هم دلخواه نبود؛ چرا که طيفي که سکوت منتقدان را اغلب به «انفعال» تعبير مي کردند نتوانستند بر جنبه اعتراضي اين رويکرد چشم ببندند و از همين رو تلاش کردند غيبت او در نماز جمعه را طبيعي و مطابق با برنامه نهادهاي مسوول برگزاري تعبير کنند. اما تعداد نگاه هايي که از سوي حاميان کانديداهاي اصلاح طلب به وي معطوف است بيش از دو دسته پيش است. برخي از اين هواداران منتظر بودند پس از اعلام نتايج انتخابات و حرکت هاي مردمي پس از انتخابات، واکنش وي را ببينند. گروهي منتظر سخنان وي بودند و البته گروهي سکوت وي را بهترين پاسخ ارزيابي مي کردند. در چنين شرايطي بود که صفحه فيس بوک ميرحسين موسوي از مردم خواست فارغ از گفته ها و نگفته هاي پيش بيني شده، جمعه در مکان برگزاري نماز جمعه تهران گردهم بيايند.البته هنوز اظهار نظر رسمي از سوي دفاتر سيدمحمدخاتمي و ميرحسين موسوي صورت نگرفته است.

منبع: روزنامه اعتماد

یعقوب بروایه، شهید دیگر راه آزادی

جوان دیگری که توسط لباس شخصی ها به شدت زخمی و در بیمارستان بستری شده بود، درگذشت. یعقوب بروایه، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته نمایش در دانشکده هنر ومعماری دانشگاه تهران، روز چهارم تیر ماه توسط نیروهای بسیج از بام مسجد لولاگر مورد اصابت گلوله قرار گرفت، از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله توسط دوستانش به بیمارستان لقمان انتقال یافت اما به رغم تلاش پزکان برای جان وی، در نهایت دچار مرگ مغزی شد و به شهادت رسید. یعقوب بروایه فرزند دوم یک خانواده پنج نفری و اهل اهواز بود. وی متولد تیرماه 1361 بوده و در هنگام مرگ تنها 27 سال سن داشت.

به نوشته برخی سایت‌های خبری یعقوب بروایه که در کنترل کامل مامورین تحت مداوا قرار داشت، از این حادثه جان سالم به در نبرد. او تنها دقایقی پیش از مرگ چشم گشود، دستان مادرش را گرفت و زیر لب گفت: مادر من برای آزادی کشته شدم…. و چشم فروبست.

گفته می‌شود ماموران امنیتی پیکر بی جان یعقوب را تحویل گرفتند و به محل نامعلومی بردند و سرانجام بعد از ٤٨ ساعت به خانواده او اطلاع دادند جسد یعقوب به خاک سپرده شده است. ماموران از خانواده او تعهد گرفته اند که از هرگونه اطلاع رسانی و برگزاری مراسم برای او خودداری کنند.

آخرین اخبار از وضعیت اعضای دربند هسته مرکزی موج سوم: همسر عماد بهاور با او ملاقات کرد

مریم شفیعی، همسر عماد بهاور عضو بازداشت شده هسته مرکزی موج سوم و رئیس شاخه جوانان نهضت آزادی امروز در اوین با وی ملاقات کرد. شفیعی در مصاحبه با موج آزادی گفت که وزن همسرش در این مدت که او را ندیده به شدت کاهش یافته اما به لحاظ روحی در وضعیت مساعد و قابل قبولی بوده است. گفتنی است در این دیدار عماد بهاور از سلامتی محمدرضا جلایی‌پور هم خبر داده و گفته است با اینکه همه در سلول‌های انفرادی هستیم و امکان دیدن یکدیگر را نداریم اما شب‌ها صدای آواز جلایی‌پور در کل بند می‌پیچد. او همچنین گفت که جلایی‌پور از روحیه بسیار خوبی برخوردار است و تحت تاثیر فضای سنگین انفرادی قرار نگرفته است.  بهاور در مورد احتمال آزادی خود و دیگران سخنی به میان نیاورده و فقط گفته است که همچنان تحت بازجویی و فشار قرار دارند.

مهدی معتمدی مهر خطاب به عماد بهاور: عماد جان اعتراف کن و بدان که دستت را گرم‌تر از هر وقت دیگری می‌فشریم!

مهدی معتمدی مهر از اعضای شاخه جوانان نهضت آزادی در نامه‌ای خطاب به عماد بهاور، رئیس شاخه جوانان نهضت آزادی و عضو هسته مرکزی پویش موج سوم ضمن محکومیت بازداشت غیرقانونی وی، با او از اعتراف‌گیری‌های مضحک سخن گفت. متن این نامه به شرح زیر است:

به سکوتِ سردِ زمان

تقدیم به دوست عزیزم عماد بهاور

به نام خدا
عماد جان سلام؛

بر آن بودم که تا چندی ننویسم اما نشد. این روزها بغض دست بر نمی‌دارد. دارم خفه می‌شوم و این حس، از حقیقتِ خفقانی حکایت دارد که در آن به سر می‌بریم. گیرم تو آن سوی دیواری و من این سوی اندوه. حالا بیست و هشت روز است که دل‌تنگی بیداد می‌کند و فکر کردن به جای خالی تو، گریه را بی‌امان می‌سازد. گیرم، برای حفظ ظاهر هم که شده باید به کنجی رفت و لحظاتی چنین دشوار را به تنهایی سپری کرد.

دیدی که بالاخره نشد و من باز هم کار دست خودم دادم و دلم را رو کردم. امشب پس از مدت‌ها مجالی دست داد که موسیقی گوش کنم. از بخت بد با » نامجو » شروع کردم و همین اتفاق بی‌سبب، سبب شد که دیگر نتوانم چیزی را پنهان کنم.

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

دیگر بس است. باید حال و هوایم عوض شود، شجریان گوش می‌کنم:

بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد ………………………..

گریه را به مستی بهانه کردم …………………………………..

باد خزان وزان شد چهره‌ی گل نهان شد ……………………………
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست

دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

…………………………………………

در این سرای بی‌کسی، کسی به در نمی‌زند ……………………..

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

امان از بیداد همایون!

ترانه‌ها یکی یکی می‌آیند و می‌روند و این اشک‌ها با هر نفس که بر می‌آید و با به یاد آوردن هر خاطره از تو شدت می‌گیرند، قلبم را به رخم می‌کشند. نمی‌دانم این ترانه‌ها را تا به حال چند بار گوش کرده‌ام اما این بار گویی در صدای استاد، خسی مقدس آوا می‌کند که از برتری و تسلط استاد آواز ایران در هنر آزادی‌خواهی و احترام به کرامت انسان سخن می‌گوید، تا هنرناشناسان دریابند که چنین آواز ِ بی‌نظیری تنها در خور ِ فرهنگ والای ملتی فرهیخته و رنج‌دیده است که همواره، حکومت جور را از خس و خاشاک پست‌تر شمرده و بی‌شمار حاکم ظالم را در خاک‌دان تاریخ ِ باعظمتش مطرود داشته است.

عماد جان!

می‌خواستم از دل‌تنگی‌هایم برای تو بنویسم و بگویم که بیست و هشت روز است که تو را بازداشت کرده‌اند و بی هیچ اغراقی هر یک روز این مدت، برای من بیش از تمام ایامی که خودم زندان بودم، سخت‌تر گذشته است. گاه از شدت ناراحتی و فشار می‌لرزم و شاهد این لحظات ناهموار، همسر مهربان و دریا – دخترک معصومم که تو را عمو عماد صدا می‌کند – هستند که با شکیبایی و سکوت مرا تسلی می‌دهند. اگرچه هنوز هم درد کتف و دست چپم لحظه‌ای امانم نمی‌دهد و اگرچه می‌دانم که بازداشت دوباره‌ی من تا چه حدی می‌تواند در شرایط کنونی به همسر همراهم، دختر کوچکم و مادر بیمارم لطمه وارد کند، اما باور کن که گاهی آرزو می‌کنم ای کاش مرا هم گرفته بودند و الآن با تو بودم. این‌طوری شاید سبک‌تر می‌شدم. شاید هم فرصت خوبی بود که در ثانیه‌های دراز زندان با هم به آینده و چگونگی ادامه راه می‌اندیشیدیم. چرا که هنوز راهی طولانی در پیش است. به قول آن عزیز که خداوند برایمان حفظش کند، استبداد در هیبت کوه دماوند بر جاست و ناخن‌های ما به انتظار.

همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه‌ی ما کوه ما سینه‌ی ما ناخن ما تیشه‌ی ما

می‌خواستم برایت تعریف کنم که مادرم به شدت بیمار است. پایش را دارند تکه تکه قطع می‌کنند اما هیچ فایده‌ای ندارد و من هم هیچ کاری از دستم بر نمی‌آید. نمی‌خواهم کسی را مقصر بدانم اما بی‌تردید فشار عصبی ناشی از بازداشت من در شدت گرفتن بیماری ایشان موثر بوده است و همین باعث پریشانی بیش از حد من شده که چرا باید هزینه‌ی عقاید و عملکرد یک نفر را دیگری بپردازد. می‌خواستم از لحظه‌های این رنج‌ متمادی با تو صحبت کنم، اما نمی‌شود، چرا که تو نیستی و نمی‌توان این‌ها را گفت و نگفت که مادرِ عماد بهاور هم در تمام این روزها حتی موفق به ملاقاتی چند دقیقه‌ای با فرزندش نشده است و نمی‌توانم پنهان کنم که وقتی به دیدار ایشان رفته بودم، غمگین بود و به تماس تلفنی کوتاهی قانع.

روزگار سخت است اما ایمان تو سخت‌تر و این حقیقتی است که حتی دیوارهای ستبر اوین هم نمی‌توانند انکار کنند، فریاد پایداری تو تا عرش رسیده، نشان به آن‌که که به رغم فضای سنگین جاری، هیچ یاس و تردیدی در جان دوستانت راه نیافته است. به دروغ نشستگان بر تخت سلطانی، شایعه کرده‌اند که تو اعتراف کرده‌ای و من می‌ترسم که نکند باز هم دروغ گفته باشند و تو فشاری بیش از حد را بر خود پذیرا کرده باشی. به یاد داشته باش که زمانه‌ی دیگری است و زمانه‌ی دیگر، روش‌ها و تاکتیک‌های خود را می‌طلبد، از جور و تقلب مردم‌گریزان نااهل باید به مکر الهی توسل جست و از یاد مبر که خود بارها خوانده‌ای » لا یکلف الله نفسا الا وسعها «.

هدف ما آزادی مردم ایران بوده و خدا را سپاس که هدف و راهی درست برگزیده‌ایم. ما گفته‌ بودیم، بارها گفته بودیم که سهمی از قدرت نمی‌خواهیم و جنگ قدرت نداریم. ما به اصلاح قدرت اندیشیده بودیم و اندیشه‌ی استبداد و استحمار آزارمان می‌داد. وقایع این روزها نیز به وضوح، صحت و ضرورت این دغدغه را نشان داد و آشکار ساخت که نخستین گام و مهم‌تر از آن که چه کسی بر کرسی دولت بنشیند، اصلاح ساختار حکومت و شیوه‌ی حکم‌رانی است. ما به جنبشی پیوسته‌ایم که صد سال است بر ضد قدرت مطلقه مبارزه می‌کند و به آرمانی دل دادیم که هزاران سال است با فرعون‌ها و نمرودها و ابوسفیان‌ها و چنگیز خان‌ها و ناصرالدین‌شاه‌ها و رضاخان‌ها مبارزه کرده است.

عماد اعتراف کن!

بگو که آمریکایی‌ها این جنجال را به راه انداخته‌اند. بگو صهیونیست‌ها عامل اغتشاش بوده‌‌اند. بگو تقلبی در کار نبوده است و احمدی نژاد صاحب 24 میلیون رای است. بگو که برانداز بوده‌ای. بگو که برای تضمین سلامت انتخابات در ایران هیچ نیازی به نظارت بین‌المللی نیست و وجود و حضور مبارک آقای محصولی و حضرت آیت الله العظمی جنتی بارزترین نشانه و موجب تایید آرای اعلام شده است. حتی بگو وقتی از قبل نتیجه انتخابات را امام زمان (عج) تعیین می‌کند چه اصراری در به زحمت انداختن مردم و کشیدن ایشان به پای صندوق‌ها و پرداخت میلیاردها تومان هزینه وجود دارد؟ پولی که حق دولت عدالت‌گرا و مهرورز است تا به هر که می‌خواهد ببخشد و پولی که می‌تواند در حساب‌های خارجی به نفع مستضعفان و محرومان انگلیسی و آلمانی و ونزوئلایی ذخیره شود، پولی که حتی بلوکه شدن آن نیز منشاء خیرات است و می‌تواند در رسوا کردن دشمنان انقلاب و ایادی غرب حماسه بیافریند. بگو که در جلسات شاخه جوانان علیه نظام سخن گفته‌ایم حتی اگر صلاح دیدی گناه همه‌ی این ها را به گردن من و ما بیانداز. بگو! هر چه که می‌خواهند بگو اما زودتر بیا بیرون و بدان که این تلویزیون آن‌قدر بی‌اعتبار و حقیقت این انتخابات، آن قدر عیان است که حتی اگر صد برابر این‌ها را هم بگویی و از این جعبه‌ی سیاه پخش کنند، ذره‌ای از عزت و اعتبار تو در نظر دوستانت کم نخواهد شد و روزی که یکی از همین روزهاست و تو از در فولادی اوین پا بیرون می‌گذاری، اندکی از گرمای محبت دوستانی که در آغوشت می‌فشرند، کاسته نخواهد شد. دوستانی که حالا به مراتب افزون از یاران تو در نهضت آزادی ایران محسوب شده و میلیون‌ها آحاد ملتی را در بر می‌گیرد که در نهضتی برای آزادی مردم ایران مشارکت جسته و خسته و ناامید از صندوق‌های بی‌زبان رای، این روزها حق خود را در خیابان‌ها جستجو می‌کنند.

عماد جان !

اعتراف کن و در همان حال به یاد داشته باش که نه تو قرار است از عمار یاسر بیشتر مقاومت کنی و نه آن‌ها که مورد عتاب ظاهری قرار داده‌ای، شان خود را از پیامبر اکرم (ص) بالاتر می‌دانند. من فقیه نیستم اما فتوا می‌دهم که امروز روز پایداری در بیرون زندان است. دوستان تو به حضورت نیاز دارند، جامعه به اعتدال و خردورزی تو نیاز دارد. به رغم ِ شدت‌عمل‌گرایی ِ نوکیسه‌گان تمامیت‌خواه، جنبش اصلاح‌طلبی ایران رو سوی قله‌های پیروزی دارد و اقتدار این جنبش، آن‌قدر عیان است که دشمنان قسم‌خورده‌ی جبهه‌ی آزادی مردم ایران را متفرق ساخته است. برخی حتی به اردوی دمکراسی‌خواهان پیوسته‌ و حساب خود را جدا کرده‌اند از کسانی که به روی جان و آزادی مردم ایران تیغ کشیده‌اند.

برای نخستین بار است که در طول صد سال گذشته جنبشی شکل گرفته است که رهبری آن متعلق به مردم است و روحانیت مترقی و پیشرو، بدون برخورداری از حقوق و شان ویژه‌، همه‌ی کسانی که خواهان تغییر وضع موجود هستند را فارغ از تمایزات عقیدتی، جنسیتی و سیاسی، خودی دانسته و دوشادوش مردم و در صف مقدم با استبداد می‌ستیزند. حالا کدیورها و قابل‌‌ها و منتظری‌ها و صانعی‌ها و اشکوری‌ها که به قرائتی از اسلام باور داشتند که با دمکراسی و حقوق بشر سازگار می‌نمود و جرمشان آن بود که می‌گفتند: حکومت جور مشروعیت ندارد و نمی‌تواند حافظ منافع مردم باشد، هزاران هزار تکثیر شده‌اند و حالا همان وقتی است که خاتمی و کروبی نیز نه با کشیدن عبایی بر دوش و نه حتی به دعوی اهالی دولت که به صفت روحانی ِ دردمندِ دین‌ و مملکت در عرصه حضور یافته‌ و هیات مردم را بر هیبت مقام و کسوت ردا ترجیح داد‌ه‌ و به دور از تمامت مفتیان بدنام ِ دنیاطلبِ قدرت‌گرا، نامی و جایی دیگر را در تاریخ برای خود رقم زده‌اند. به قول خواجه‌ی شیراز:

ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردند امام شهر که سجاده می‌کشید به دوش

صدای استاد شجریان و شعرسعدی همراه می‌شوند:

جماعتی که نظر را حرام می‌دارند نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
عماد عزیزم!

به تلویزیون برو و بگو که کودتا نشده است و این دولت را به رسمیت می‌شناسی و رییس این دولت، مردمی‌ترین رییس جمهور ایران است. بگو که این انتخابات، سلامت برگزار شده است، بگو که صدها فعال سیاسی، اجتماعی و حقوق بشر که این روزها به زندان افتاده‌اند، همه و همه توطئه‌گر و بدخواه بوده‌اند. بگو که سعید حجاریان جانباز نیست و قصد انقلاب مخملی داشته است. بگو آن کسی که در شهرداری تهران 300 میلیارد تومان بدون سند هزینه کرده است، مهندس توسلی بوده، هم او که هرگز در راستای تقویت فرآیند دمکراسی هیچ کاری نکرده، بگو که بیش از دویست و هفتاد میلیارد دلار درآمد نفتی چهار سال گذشته را میر حسین موسوی تلف کرده است، حتی بگو که تاج‌زاده در انتخابات مجلس ششم تقلب کرده و ای کاش آن روزها آقای دانشجو نمی‌گذاشت آن تقلب صورت بگیرد و اصلاح‌طلبان دو سوم کرسی‌های مجلس را به پشتوانه‌ی آرای ملت بگیرند. مگر بعدها معلوم نشد که این‌ها خائن بوده‌اند و با استفاده از حق غیرقانونی استعفا خواهان حاکمیت نامفید مردم شده‌اند.
دوست عزیزم

همه‌ی این حرف‌ها را و صدها برابر این حرف‌ها را بگو اما هرچه زودتر بیا بیرون. من از زبان میلیون‌ها یار ناشناخته‌ای که این روزها لحظه‌ای همدیگر را تنها نمی‌گذارند و در سرنوشت یکدیگر سهیم‌اند، رازی را با تو در میان می‌گذارم. ما قرار گذاشته‌ایم که دست هر که اعترافاتش را تلویزیون آقای ضرغامی پخش می‌کند دوستانه‌تر بفشاریم. از همین رو امیرحسین مهدوی را عزیزتر از پیش می‌شناسیم و او چند روزی است که نه تنها عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که عضو افتخاری شورای مرکزی تمامی احزاب اصلاح‌طلب دمکراسی‌خواه ایران محسوب می‌شود. او نفس خود و حق سکوت خویش را نادیده گرفت تا جنبش را تنها نگذارد و ما هم این خدمت و فداکاری او را ارج می‌نهیم. هزار و یک کار نمانده داریم که بر دوش من و ما بدون یاری تو سنگینی می‌کند. انتظار خروج هرچه زودتر تو را دارم. حالا که تمامیت‌خواهان و دشمنان اصلاح‌طلبی تیغ عریان کشیده‌اند و حاکمیت قانون و حاکمیت ملت را آشکارا هدف گرفته‌اند دو کار اساسی بر جا مانده است. یکی آن که باید دوباره و در شرایط دشوار کنونی با منطق و استدلال بر ضرورت تداوم روش اصلاح‌طلبی تکیه کنیم و مردم بیشتری را به همراهی در این مسیر پرسنگ اما مطمئن متقاعد سازیم و بر شمار دوستان و وحدت دوست‌داران آزادی و دمکراسی با هر گرایش و سلیقه‌ و تفکر بیافزاییم و دیگر آن که باید کوله‌بار خود را برای بازگشت مجدد به زندان ببندیم. هر بار که به زندان بازگردیم همراهان بیشتری خواهیم داشت. پس هرچه زودتر بیا بیرون، نه برای آن که عافیت‌طلبی کنیم، تنها بیا تا با فوجی انبوه به سوی اوین بازگردیم. زندان‌ها را آن قدر پر می‌کنیم که زندان‌سازها و زندان‌بان‌ها ناامید شوند.
آخرین تصنیف:

به سکوت سرد ِ زمان ………………..
مهدی معتمدی مهر

20 تیر 1388

مهدی بوترابی بازداشت شد

موج دستگیری‌های فله‌ای همچنان ادامه دارد. مهدی بوترابی، فعال جامعه مجازی و از اعضای ستاد یاران خاتمی با حکم دادستانی در محل کارش بازداشت شد.

f_botorabim_b5754f8

پیکر شهید سهراب اعرابی به خاک سپرده شد

Aarabi-funeral2-300x225پيكر شهيد سهراب اعرابي‏ امروز در ميان فريادهاي الله اكبر صدها نفر از مردمي كه براي اعلام همدردي با خانواده وي در مقابل غسالخانه بهشت زهرا گرد هم آمده بودند‏ به خاك سپرده شد. ماموران وزارت اطلاعات پيش از مراسم خاكسپاري به خانواده اين جوان 19 ساله كه با شليك گلوله به قلبش كشته شده است، اعلام كردند كه مراسم بايد در سكوت برگزار شود و در صورت سر دادن شعار، تمامي حاضران بازداشت خواهند شد و مسئوليت بازداشت‌ها نيز به عهده خانواده اعرابي خواهد بود!. با اين حال شركت كنندگان در مراسم با فريادهاي الله اكبر و ياحسين گويان درحالي كه يك شاخه گل قرمز در دست داشتند‏، اين جوان 19 ساله را تا آرامگاه ابدي‌اش در قطعه 257 بهشت زهرا بدرقه كردند. هنوز مشخص نيست كه سهراب اعرابي در درگيري‌هايي پس از پايان راهپيمايي ميليوني روز 25 خرداد كه طي آن از يك پايگاه بسيج در ميدان آزادي به سوي تظاهركنندگان تيراندازي شد‏‏ به شهادت رسيده يا پس از دستگیري‏ در زندان اوين كشته شده است. خانواده اعرابي اطلاعات دقیقی از چگونگی ناپدید شدن سهراب پس از تظاهرات 25خرداد در دست ندارند، اما به آنها گفته شده بود كه فرزندشان در زندان اوين است. در حالي كه خانواده اعرابي در انتظار آزادي سهراب بودند، روز شنبه بيستم تيرماه طي تماسي به آنها اعلام مي‌شود كه به اداره تشخيص هويت مراجعه كنند تا از ميان حدود 60 عكسي كه به آنها نشان دادند، عكس سهراب را شناسايي كنند. اين در حالي است كه جنازه سهراب اعرابي در روز 29 خرداد به پزشکی قانونی تحویل داده شده بود و مسئولان در تمام اين مدت خانواده وي را سردرگم كرده بودند. مادر سهراب اعرابي كه از اعضاي گروه مادران صلح است، امروز در مراسم خاكسپاري فرزندش درحالي كه به شدت متاثر بود، فرياد مي‌كشيد: من سكوت نخواهم كرد… آنها در تمام اين روزها مرا بازي دادند… پسر من كشته شده بود و به من نمي‌گفتند… . خانواده سهراب، به ويژه مادر او، از روز ۲۵ خرداد برای يافتن وی به همه ارگان‌ها مراجعه كرده و تنها پاسخي كه دريافت كرده بودند‏، اين بود كه سهراب در زندان اوين است. در پايان مراسم خاكسپاري اين شهيد 19 ساله يكي از اعضاي خانواده او اعلام كرد كه مراسم ديگري برگزار نخواهد شد و تمامي هزينه‌ها صرف امور خيريه مي شود

آیت‌الله بیات زنجانی در پاسخ به یکی از استفتائات: افراد باید تلاش کنند فرد نامشروع و متقلب را از طرق مسالمت آمیز، تغییر دهند

af62fd7f1da2b33dd6ad14d841d1ecaf آیت‌الله بیات  زنجانی، از مراجع عظام تقلید در پاسخ به یکی از استفتائات فتوای جدیدی در باب لزوم ساقط کردن فرد نامشروع و متقلب را صادر کردند. شرح این استفتا و پاسخ ایشان در پی می آید:

مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي زنجاني پس از عرض سلام شرايط كارمندان دولت با توجه به غير شرعي بودن دولت آتي به چه ترتيب خواهد بود؟آيا ترك كار دولتي جايز است؟در صورت حرج مالي چه بايد كرد؟ با تشكر – 21/04/1388

جواب: با توضیح اینکه فرض ناصالح بودن و یا فاقد شرایط شرعی و قانونی بودن رئیس یک دولت، نامشروع بودن اصل دولت را موجب نمی شود؛ در فرض سئوال در چنین شرایطی افراد باید تلاش کنند فرد نامشروع و متقلب را از طرق مسالمت آمیز، تغییر دهند و فردی که واجد شرایط است را روی کار آورند. این تلاش و فعالیت، اگر موجب اصلاح امر شود و نتیجتاً فرد واجد صلاحیت را روی کار آورد، از باب امر به معروف تکلیف است و باید این عمل را انجام دهند و اگر چنین توان و قدرتی ندارند و ماندنشان در این مقام دولتی، صرفاً باعث تقویت مدیریت نا مشروع می شود، از باب نهی از منکر نمی توانند در آن محل مانده و باعث این تقویت شوند و نیز موظفند از هر راه ممکن، در بیان مسئله و توضیح زیانهای این نوع مدیریت و تبعات سوء آن بکوشند چراکه رعایت مراحل امر به معروف و نهی از منکر از امور عقلائی و عرفی است و شریعت حقه، آن را مورد تایید قرار داده است. ولی اگر احتمال داده شود که ماندن در آن جایگاه دولتی، جلو برخی از اعمال غیر قانونی را گرفته و در جهت تنویر افکار دیگران اثر گذار است، باید در آنجا مانده و در مواردی ممکن است مشکلی از انسان گرفتاری برطرف کنند که در این موارد ماندن در آن محل کار، تکلیف است.

همه با هم فردا در مراسم تشییع پیکر سهراب اعرابی شرکت خواهیم کرد

بنا بر اخبار دریافتی از خانواده مرحوم سهراب اعرابی، مراسم تشییع پیکر سهراب اعرابی جوان 19 ساله، فردا مورخ 22 تیرماه ساعت 8 صبح مقابل غسالخانه ی بهشت زهرا sohrab-erabiبرگزار می شود. قابل ذکر است که قاضی مربوطه مخالفتی با برگزاری مراسم تشییع نداشته است. به گفته‌ی یکی از منابع مطلع قاضی پرونده عنوان داشته است، سهراب به ضرب گلوله و در تجمع میدان آزادی کشته شده و یکی از هفت نفری هست که در تیراندازی یکی از نیروهای بسیج به سمت مردم جان باخته، تا کنون هویت سه تن از این هفت نفر شناسایی شده است. هر چند منابع دیگری از جان باختن وی در زمان بازداشت در زندان اوین خبر داده اند.

ضمنا مراسم ختم آقای سهرابی در منزل شخصی این خانواده به  آدرس : آپادانا – خیابان نرگس – بلوک 36  – ورودی سوم – طبقه ی 5 با دعوت عموم برگزار می شود. زمان دقیق این مراسم بزرگداشت  فردا در مراسم تشییع جنازه اعلام خواهد شد. با شرکت در این مراسم یاد شهدای موج سبز را گرامی خواهیم داشت. اطلاع‌رسانی با شماست.

راه‌پیمایی بزرگ موج سبز، جمعه بیست و ششم تیرماه بعد از نمازجمعه به امامت هاشمی رفسنجانی

حامیان میرحسین موسوی و معترضان به نتایج انتخابات و درگیری‌های پس از آن جمعه این هفته پس از شرکت در نماز جمعه که به امامت هاشمی رفسنجانی برگزار خواهد شد، در راه‌پیمایی بزرگ موج سبز شرکت خواهند کرد. این خبر در رسانه‌های دیگر از جمله صفحه میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی در فیس‌بوک هم منتشر شده است. از آنجایی که کلیه رسانه‌های خبری منتسب به جریان اصلاح‌طلب هک یا فیلتر شده‌اند، این وبلاگ از معدود رسانه‌هایی است که هنوز در ایران فیلتر نشده است و امکان اطلاع‌رسانی به هم‌وطنان را دارد. با انتشار این خبر به گسترده تر شدن این موج سبز کمک کنید. رسانه شمایید!

6248_101958604453_45061919453_1909560_6578806_n

« Older entries Newer entries »